ھیچ کی نگفت یه دختر تنھا، تو این شھر شلوغ
بین نگاه ھرزه ی مردم سر تا پا دروغ
چه حالی داشت وقتی ھمه آرزوھاش مرده بودن
وقتی که دستای پلید، آبروش رو برده بودن
ھیچ کی نفھمید چی کشید
وقتی که مرگش رو می دید
توی ھجوم نعره ھا، ھیچ کی صداش رو نشنید
بدون دروغ نیست این حرفا، داره صحت
ھمه ی ماھا شدیم یه مار چار و سه خط
ماییم وارث درد، ماییم باعث مرگ
غیرت ایرونی ھا رو صاعد زد
حرفا بحثا رفت رو اعصاب، شد کابوس بد
کم کم خواست به صدا در بیاره ناقوس مرگ
دختر ایرانی، ناموس تو! ناموس من!
چرا کاری کردیم خودش بره به پابوس مرگ
چطوری دلمون اومد با آبروی یک دختر
ما بازی کنیم که زندگی ش بشه مختل
تو کنج اتاق تکیه داده اون تنھا
خدا اشکو به اون ھدیه داده بود شب ھا
ولی حالا شب و روز، چشما تشنه ی اشک
طوری که دیگه تموم شده بود چشمه ی اشک
ای خدای من، فقط یه خواھش: » گفت به خدا
«! به من بگو ھمه ی اینا فقط یه خوابه
ولی خواب نیست دخترک، بیدار بود
دخترک بازیچه ی جماعت بی کار بود
بیمار شد از تھمت ھای کثیف و نابجا
ای خدا، بده دختر رو از دسیسه ھا نجات
پس کجا رفته غیرت مردای این شھر شلوغ؟
تموم شھر پر شده از مردم سر تا پا دروغ
بیمار شد از تھمت ھای کثیف و نابجا
ای خدا، بده دختر رو از دسیسه ھا نجات
تا به حال ھمچین بلایی سرت نیومده
«؟ بلا از این بدتر اومده » که اگه بیاد، می گی
ولی کدوم ما، جامون رو گذاشتیم جاش
که ببینیم چی می کشه، ما ھم بسوزیم پاش
می مرد ھمچین روزی نبود « یاس » کاش
که غیرت بمیره به دست یه خنجر عمود
خنجر به دست یکی بود، ما ھمکارش ایم
که توی جھنم، ما ھم با اون ھمبالش ایم
چه قدر می تونی کثیف باشی؟ » خطاب به اون پسر که
« کاری که تو کردی، بدتر بود از اسید پاشی
تو که حاضری خود رو بکشی واسه حسین
تو که محرم رو سیاه می پوشی واسه حسین
حسین گفت اگه دین نیست، باشیم آزادمرد
نه واسه یه سی دی کثیف کنیم بازار رو گرم
اون دختر، زحمت ھا کشید تا به شھرتی رسید
واسه لذت بردن از اسمش یه مھلتی بدید
صحبتی جدیده » گفتید
« نوبت ھمینه
با سرعتی عجیب
چه تھمتی زدید!
پس کجا رفته غیرت مردای این شھر شلوغ؟
تموم شھر پر شده از مردم سر تا پا دروغ
الکی تبصره نزن، خودتو تبرئه کنی
تو عقل داشتی، خود تو رھبر خودی
ولی دونسته خودت رفتی عقب گناه
پس بشین تو منتظر غضب خدا
ولی نه! ماھی رو ھر وقت که از آب بگیری تازه ست
پس بدون که راه برای برگشت، باز ھست
باید راه بست به تبلیغ بیشتر
و سعی کرد برای تبدیل خویشتن
به انسان واقعی با ھمه ی صفات
باانصاف و واقع بین، حاضر واسه ی دفاع
می گم به اونایی که واسه باقی حق تشنه ن
«! شک نکن! تو ھمین حالا سی دی رو بشکن »