سخته حرفم ولی باید رفتن
دیگه تمومه دیگه بریدم
دیگه خستم از این كه ھر چی
ھی اومدم و نرسیدم
سخته حرفم ولی باید بدونی خستم
ولی باید بدونی كه میرم با یه یادگاری رو دستم
با یه یادگاری رو دستم
سخته رفتن بس كه سردم
من حرف دل ھای شكستم
من با ھر خاطره با غم -- میرم با اینكه وابستم
سخته رفتن تلخه حرفم -- ببین من در ھا رو بستم
.
من از غروب جمعم
حتی از سكوت صبحم خستم
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
به یاد اون روزا كه اسمت ھر یه سطر دفتر
نقش می بست چشم با اشك خیرست به
فردایی كه توی زندگیم یه بخش دیگست
من نمی دونم بھت نمیومد
كه خودتو بكشی كنار از كنار من تو بری گلم
نخواستی بفھمی این رو كه من عاشقتم؟؟؟
فھمیدم حق میدم بھت باشه بخند، به من
واقعا كه حق داری بخندی
كه با اون نگاھت منو به رگباری ببندی
كه بدتر از صد تا گلوله سرب داغه
با تو فكر می كردم طلوع صبحه آخه
تا وقتی بودی توی زندگیم من غم نداشتم -- واست تا جایی
كه تونستم من كم نذاشتم
البته خودم می خواستم اینا منت نیست -.- ولی با تو بودن
واسه مَن مِن بعد ریسكه
دیگه با خاطرات با تو خوشم پس
چون كه حتی فكر بی تو بودن كشندست
.بذار بگم آخرین سطرم رو بخونی
من میرم تا شاید تو قدرم رو بدونی
سخته رفتن بس كه سردم
من حرف دل ھای شكستم
من با ھر خاطره با غم
میرم با اینكه وابستم
سخته رفتن تلخه حرفم
ببین من در ھا رو بستم
من از غروب جمعم
حتی از سكوت صبحم خستم
سخته حرفم رسیده وقت رفتن
گذشت اون روزا تو حرفا بودی حرف أول
حس می كردم أخیرا حرفات با خراشه
اونجا بود كه فھمیدم این قصه آخراشه
وقت رفتنه اون وقت دفن قلبمه -- و خودت می دونی تمومه
الكی جو نده
حرف ھای تلخت ھم كه نمك زخممه -- و تنھا دلخوشیم به
قلم دستمه
و باز منم و حسرت اینكه دوباره تنھام
و از خدا حالا می خوام من دو بال پرواز
می دونی چند بار گفتم كه تو مال من باش؟؟؟
بگذریم دیگه زدستم در رفته شمار دردام
تو كه می دونستی من تكیه گاه محكمتم
بگو با من دیگه چرا آخه نوكرتم؟؟؟
من كه ھر دقیقم وابسته به دقیقه تو بود
من كه حتی لباس تنم به سلیقه تو بود
منی كه دست ھیچكسی رو با وجودم نمی گرفتم
تو باعث شدی كه توی قلبم نمیره نفرت
رسیده وقت رفتن
ھرچند من از دلت خیلی وقته رفتم
باشه تو بردی و اینا برات افتخارن؟؟؟
تو ختم عالمی و منم اند خامم؟؟؟
فکر نكنی أھل جبران یا انتقامم
خودم باید دقت می كردم تو انتخابم
سخته رفتن بس كه سردم
من حرف دل ھای شكستم
من درد تموم دنیام
كه زخم ھام رو خودم بستم
سخته رفتن تلخه حرفم
ببین من در ھا رو بستم
من از غروب جمعم
حتی از سكوت صبحم خستم.