نیستی حالم خرابه تو رو با یکی دیگھ دیدم
داغون شدم مردم ولی باز تو رو بخشیدم
نیستی دلشوره دارم می بینم تو رو تو چشماش
این تقدیر بی رحمه با قلبم عشق من برو نذار تنھاش
نیستی حال من خرابه نیستی دستام سرد سرد
چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد
نیستی و ھوای این گریه داره بغضمو می شکنه
من مردم و دستای تو قاتل منه
یاس
رفتی از این آغوش چھ راحت
و باز منم چھ تنھا و خاموش چراغم
چه بی اعتنا رفتی ھه
نفھمیدم حس من واست یه تفریحه
تو کھ می دونستی وجود تو ترک درداس
تو می دونستی نبود تو مرگ فرداس !؟
ولی آروم آروم زیر بارون داغون
قدم می زنم و توام شادی با اون یارو
سراپا گوش بودم وقتی کھ تو داشتی حرفی
حالا کھ بھت نیاز دارم گذاشتی رفتی !؟
باشھ منم می ذارم رگ این گردن
کھ رفتم و دیگھ پیشت بر نمی گردم
ولی روزی رو می بینم کھ یارت سیره
از تو با یکی دیگھ از کنارت میره
بھ ھر دستی کھ بدی می گیری از ھمون دست
این نفرین من نیست بازی زمونست
اون می خواد کھ دل تو با حرفاش خواب شھ
! صبر کن بذا یکمی یخھاش آب شھ
وقتی می فھمی چھ کسی پشت و رو بنده
کھ بھ احساست بزنھ یھ مشت کوبنده
امین
نیستی حال من خرابھ نیستی دستام سرد سرد
چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد
نیستی و ھوای این گریھ داره بغضمو می شکنھ
من مردم و دستای تو قاتل منھ
یاس
چقد باھات حرف دارم من چقد خرابم
کاش لااقل بودی می دادی یھ خط جوابم
تو کھ ھی می گفتی تا تھ خط باھام ھستی
چرا رفتی و با درد دست و پاھامو بستی !؟
چرا!؟ ھا!؟ بھ خدا تا بھ من حرفی
نزنی نمیرم تو چرا واقعا رفتی !؟
لااقل یھ چیزی بگو بگو دوسِت نداشتم
بگو از خدام بود کھ تو شب و روزت نباشم
بعنی قصدت از اول این بود کھ با من نمونی !؟
حرف بزن تو کھ انقدر نامرد نبودی
چی میگم اون دیگھ نیست پیشم
چشم تو این امتحانم بیست میشم
ولی چرا از سنگھ قلبا در این شھر تاریک !؟
اسیر کابوسم تو یلداترین شب تاریخ
کابوسی کھ نفسو تو سینھ حبس می کنھ
و می بینم یکی دیگھ تنتو لمس می کنھ
داره تنم می لرزه
واسھ ادامھ ی خوابم حتی قلم می ترسھ
ختم کلام رفتی از این آغوش چھ راحت
و باز منم تنھا و خاموش چراغم
امین
نیستی حال من خرابھ نیستی دستام سرد سرد
چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد
نیستی و ھوای این گریھ داره بغضمو می شکنھ
من مردم و دستای تو قاتل منھ